به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ آیین رونمایی و نقد و بررسی کتاب «تهرانی که بود» به همت و تلاش معاونت برنامهریزی سازمان زیباییسازی شهر تهران امروز بعدازظهر (چهارشنبه ۶ بهمن) در فرهنگستان هنر با حضور احمد مسجد جامعی، دکتر ناصر تکمیل همایون، علیرضا قاسمخان، اسکندر مختاری و دکتر محمدرضا بهزادی برگزار شد.
دکتر کیهان محمدخانی، قائم مقام سازمان زیباسازی شهر تهران، نخستین مهمان این جلسه بود که گفت: انتشار سلسله کتابهایی درباره شهر تهران بیسابقه است. تا پیش از سه سال قبل، هیچ گاه چنین کارهایی صورت منتشر نشده بود. این کار به دانشجویان و استادان معماری، نورآرایی و مرمت کمک شایانی برای شناخت تهران و دیگر شهرها میکند.
این مراسم با نشان دادن کلیپی با موضوع دیروز، امروز و فردای تهران ادامه یافت.
بخشهای مختلف مکتب تهران ناشناخته مانده است
احمد مسجدجامعی، دیگر سخنران این نشست بود که گفت: «مکتب تهران» بخشهای مختلفی دارد، برای نمونه معرفی حکمای تهران. تعداد حکیمان تهران آنقدر زیاد است که حتی میتوان موضوعی با عنوان «مکتب حکمی تهران» را مطرح کرد. همین نگاه را میتوان در حوزه هنر در تهران نیز داشت. زیرا موسیقی سنتی خاستگاه تهرانی دارد. گرچه سازها و آوازها در نقاط مختلف ایران محلی بودهاند، ولی در کنار هم قرار گرفتن آنها و ساختن ترکیبی که به موسیقی سنتی شهرت دارد، و در برنامه «گلها» به اوج خود رسید، در تهران به نتیجه رسید. تاکنون، تهران با این روایت کمتر معرفی شده است. شاید اگر با این دید به تهران نگاه کنیم، بتوانیم «مکتب تهران» را با رویکرد معماری و شهرسازی نیز بررسی کنیم. قطعا آنچه در تهران رخ داده، عین آن چیزی نیست که در مکتب اصفهان رخ داده است. این مسأله را میتوان از طریق نمادهای شاخص بررسی کرد. معماری شهرها تحت تأثیر چند عامل ایجاد شده است، مانند: ایجاد فضاهای جدید در شهر، تأثیر گرفتن از ارتباط با غرب، حوزههای تمدنی واردشده به آن شهر و در نهایت، معنایی که در نسبت شهر و شهروند در دوره جدید ایجاد شده است.
وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی در ادامه با مقایسه میدان نقش جهان و میدان توپخانه گفت: در میدان نقش جهان بخشی وجود دارد که در حوزه اقتصاد به شکل بازار دیده میشود. ولی اقتصاد در میدان توپخانه به شکل بازار نیست. بلکه به صورت جدید آن یعنی بانک است. بانک نیز کارکردی اقتصادی دارد، ولی با رویکردی جدید. اگر در اصفهان عالیقاپو وجود دارد، در میدان توپخانه ساختمان شهرداری قرار دارد. ساختمان شهرداری نماد نگاه جدیدی است که در نوع خود، نوعی مدیریت محلی به حساب میآید. البته من ساختمان شهرداری را به یاد ندارم. ولی دوستانی که ساختمان شهرداری را دیدهاند، در خاطراتشان تعریف میکنند که ما پس از خروج از مدرسه دارالفنون و ورود به میدان توپخانه از پشت شیشهها داخل ساختمان شهرداری را میدیدیم. یعنی شهرداری نباید در پس دیوارها مستقر شود. بلکه باید در فضایی شیشهای و روشن قرار گیرد تا افراد دیگر بتوانند داخل آن فضا را ببینند. این امر در بعضی از نقاط دنیا نیز دیده میشود. در حالی که برخی از بناهای قدیمی ما حتی پنجرهای رو به کوچه ندارند، و صرفا از دیواری بلند تشکیل شدهاند.
عضو شورای اسلامی شهر تهران در ادامه این مقایسه گفت: از طرف دیگر، وجود تلگرافخانه، کارکرد ارتباطات در دنیای مدرن را دارد که جهان را به یک دهکده تبدیل کرده است. آنچه این کُره بزرگ را به اندازه یک پرتقال کوچک کرده، ارتباطات است. در دیگر مقایسهها باید گفت که در میدان نقش جهان، مسجد وجود دارد ولی در توپخانه، مسجد به لایه دوم میرسد. این فقط خلاصهای از مقایسه سبک معماری در عصر صفوی و دوران معاصر است.
وی با تأکید بر شناخته نشدن مکتب حکمی و موسیقی تهران گفت: امروز ما با آنچه در میدان توپخانه مانده است، احساس غریبگی نمیکنیم. حتی برخی در شورای شهر به دنبال بازسازی شکل قدیم شهرداری هستند. البته من نظرم بر این کار نیست. ولی آنقدر این شیوه ایرانی تلقی میشود که حتی برخی به فکر بازسازی این میدان به همان شکل پیشین هستند. آنچه وارد شهرسازی و معماری ما شده، در کارکرد و عملکرد بنا کاملا شکل ایرانی گرفته است. همانطور که سینما را با عطر و بو و طعم ایرانی بومی کردهایم.
دکتر محمدرضا بهزادی، نویسنده کتاب «تهرانی که بود»، دیگر سخنران این نشست بود که گفت: این کتاب درباره بناهای از دسترفته تهران در عصر قاجار است. ایده شکلگیری کتاب زمانی آغاز شد که هنگام مراجعه به متون مختلف متوجه خلاءهایی درباره بناهای تاریخی تخریبشده در شهر تهران میشدم. با علاقهای که به بافت تاریخی گلستان داشتم، این کار را با بررسی قسمتهای مختلف این بنا آغاز کردم.
وی با اشاره به این نکته که رویکرد این کتاب بیش از همه تاریخمحور است، گفت: در «تهرانی که بود» به بناهای تاریخی مهم تهران اشاره کردهام، خصوصا آن دسته از بناهایی که اتفاقات مهم تاریخی مانند ظهور و سقوط برخی سلطنتها در آنها رخ داده است.
از جذابیتهای «تهرانی که بود»، معرفی بناهای تخریبشده تهران در عهد قاجار است
در ادامه، ناصر تکمیل همایون سخنان خود را چنین آغاز کرد: چه زمانی شیطان اجازه میدهد که ما زندگی کنیم؟ هر وقت کتاب خوبی منتشر میشود و انسان ایرانی و ایراندوست خوشحال میشود، همواره خبر بدی به گوش ما میرسد و شیطان مانع شادمانی ما میشود. امروز عدهای افراد نادان و فریبخورده، در شهر سلماس مجسمه فردوسی را خراب کردند. این حرکات چه معنایی دارد؟ چنین کارهایی موجب ایجاد ناامنی در کشور میشود. من از شنیدن این خبر خیلی متأثر شدم.
این جامعهشناس و پژوهشگر تاریخ افزود: یک زمانی کتابهای متعدد و مناسب درباره تهران نداشتیم. اولین فردی که به معنای علمی و دانشگاهی و البته مترقیانه درباره تهران کتاب نوشت، مرحوم حسین کریمان بود. ایشان فارغ التحصیل دانشگاه ملی سابق (شهید بهشتی) بودند. امروز کتابهای تاریخی فراوانی، درباره بناهای تاریخی و رویدادهای تاریخی تهران نوشته شده است که در نوع خود غنی هستند و البته از برخی جهات، مقدماتی به حساب میآیند. ولی نسل سعید نفیسی و کریمان تمام شدند و رفتند و نسل باقیمانده نیز در حال رفتن هستند. آیا نسل آینده کارهای مفیدی مانند امروزیها انجام خواهند داد؟
وی با اشاره به محتوای کتاب «تهرانی که بود» گفت: وقتی این کتاب به دستم رسید، پیش از همه، دلم برای عکسهای به کار رفته در این کتاب سوخت که نه تنها به شکل هنرمندانهای به چاپ نرسیدهاند، حتی گاهی به شکل روزنامهای در صفحه آمده است. از طرف دیگر، گویا ما ایرانیها به اصل تبویب (باببندی کردن مطالب) اعتقادی نداریم. در این کتاب از مطالب مختلفی سخن گفته شده است. اگر این مطالب به شکل باببندیشده بیان میشد، بسیار بهتر بود. ضمن این که، لازم بود این کتاب در ۵ یا ۶ مجلد با اطلاعات بیشتر و دقیقتری منتشر میشد. البته با توجه به کسری بودجه و افزایش هزینهها، چاپ همین کتاب نیز غنیمت است.
تکمیل در ادامه گفت: یکی از دلایل جذابیت این کتاب، مطرح شدن بناهای تخریبشدن دوران قاجار بود. اگر این کتاب پیش از انتشار به دست یکی از توانمندان این حوزه میرسید، نکات بیشتری در آن رعایت میشد.
کتابی که نام مولف بر جلد آن نیامده است
علیرضا قاسمخان، یکی از کسانی که در گردآوری مطالب این کتاب تلاش کرده بود، گفت: با اشاره به این نکته که خود شاهد زحمات بهزادی برای نوشتن کتاب «تهرانی که بود» بودم، نکات مهمی را باید درباره جلد و فرم نهایی کتاب مطرح کنم. این قطع از کتاب خواننده را سردرگم میکند که آیا با یک منبع علمی کامل مواجه است یا با یک جزوه. اشکال دیگر، نبودن نام مولف یا گردآورنده بر جلد یا عطف کتاب است. در حالی که، نوشته شدن نام نویسنده، مخاطب را به اصل مطلب وارد میکند. نبودن مقدمه، پیشکش و تقدیم از دیگر اشکالات این کتاب است. بهتر آن بود که نویسنده مقدمهای برای کتاب در نظر میگرفت و در آن شرح میداد که تحت چه شرایط فرهنگی خاصی این کتاب را نوشته است.
کتابی که برای ارجاع دادن مناسب نیست
دکتر اسکندر مختاری، دیگر سخنران این نشست بود که ضمن ابراز خوشحالی از دست به قلم شدن نسلهای جدید به موضوعاتی که زمانی مورد علاقه او بوده، گفت: واگویه تاریخ نمیتواند هدف باشد مگر این که هیچ کس آن را واگو نکرده باشد. اگر واگویه تاریخی تکراری باشد، و حرف تازهای نداشته باشد، بیان آن ضروری نیست. وظیفه محقق کشف حقیقت است. اوست که پردهها را کنار میزند و از ابهام به روشنی میرسد. کار تحقیقی مانند امر قضاوت است. محقق مانند قاضی است، پس باید جستوجوی بیشتری در مطالعات خود داشته باشد و هر حکمی را نباید ارائه دهد. تاریخ امری حساس است. رویکرد به تاریخ باید همراه با احتیاط باشد. بررسی تاریخ بدون زحمت میسر نیست.
این استاد دانشگاه ادامه داد: کوشش نویسنده در این کتاب قابل ارج است، ولی تا رسیدن به دستاورد فاصله زیادی دارد. درباره تهران فراوان میتوان سخن گفت. اگر قرار است این سند مورد استفاده دیگران قرار بگیرد، باید ارجاعات دقیقی داشته باشد که ندارد. مخاطب باید بداند که هر یک از مطالب از کدام کتاب و کدام صفحه از آن نقل شده است. پس این کتاب برای ارجاع دادن مناسب نیست.
مولف «ميراث معماري مدرن ايران» در پایان گفت: تهران از نظر فرهنگی یک مکتب ویژه و خاص خود را دارد. بهتر است که ما منادی ارزشهای فرهنگی، اجتماعی، شهرسازی و معماری این شهر شویم.
نظر شما